گربه سیاه
/جادوگر
از پشت پنجره
کلیسا
تماشاچی
عروسی
شاهزاده
بود. زیر شیشه های رنگی
نشسته
بود. نمی توانست
وارد
شود اما برای
سالهای
بعد نقشه های زیادی کشیده
بود،
برای
اولین
فرزندشان،
گربه
دمش را جمع کرد و با لذت تماشا کرد...
پ.ن:مولف!
سپاس از نویسنده برگه
گوتیک در ف.ی.س ب.و.ک برای نوشتن این داستان زیبا
(باز هم تصاویر عجیب و غریب و خیال انگیز می خواهید؟اینجا را
ببینید!
پ.پ.ن: گربه
های سیاه در قرون وسطی اهریمنی و شوم تلقی می شدند و همیشه در نقاشی های بر جا
مانده ،یار وهمراه جادوگران بوده اند!(جالب اینجاست که
گربه های سه رنگ از این قاعده مستثنی
و حتی محبوب بوده اند).نکته دیگر اینکه پنجره گوتیکی که در تصویر می بینید هم زاده
تخیل من هست.
پ.ن:حیوان و ماه !
تا به حال دیده اید که حیوانات چطور به
ماه خیره می شوند؟شاید یکی از خیال انگیزترین صحنه هایی باشد که بر روی زمین دیده
می شود.البته بارها و بارها زوزه سگ ها و گرگ های بیابان به سوی ماه به تصویر
کشیده شده است اما گربه فقط نگاه می کند...و و تابش نور سپید ماه بر روی بدن سیاه
رنگش انعکاسی نقره گون دارد و چشم ها مانند گوی های شیشه ای توخالی می درخشند.شاید
اینها همان چیزهایی که انسان های خرافاتی را می ترسانند.
.پ.ن:تکنیک و چرا من عاشق نقاشی دیجیتال شده ام؟!
این نقاشی را با آبرنگ - مدادرنگی آبرنگی و گواش کشیده ام و در
نهایت با فوتوشاپ متناسب با موضوع حال و هوای کار را اندکی تغییر داده ام.هنر دیجیتال یکی از موضوعاتی است که چند وقتی است به ذهنم خطور
کرده و رویش کار می کنم.در دنیایی که مرز حقیقت و مجاز رو به گم شدن است و در درون
خودم که دنیای جدید در حال زایش است،شاید نقاشی دیجیتال و یا دست کم اعمال اندکی
تغییر پس از پایان یک نقاشی دستی چندان دور از ذهن یا عجیب نباشد.شاید حتی واقعی
تر و متناسب تر با روح زمانه به چشم بیاید!
No comments:
Post a Comment