Thursday, November 25, 2010

خدایا سپاس که بوقلمونم نیافریدی

جشن شکرگزاری نزدیک است و به شکرانه آن بوقلمونی را سرخ کرده بر سر میز نهاده.دست ها را در هم حلقه کرده دعا می خوانیم و خدای را سپاس می گوییم که بوقلمون را زبان انگلیسی نیاموخت و به جای دو مشت محکم دو بال چاق به وی عطا نمود.چشمان بسته ام بوقلمون را تجسم می کنند و لبان دعاخوانم لحظه به نیش کشیدن را منتظرند و دستان اسیرم چابکسرانه سر بزنگاه چنگال را برداشته و ران بوقلمون را جدا خواهند کرد.خدایا این دعا برای چیست؟برای اینکه لحظه حمله را شیرین تر کند؟آیا بوقلمون هم لحظه ای که با تمام توان جسم سنگینش را با خود می کشید شکرگزار نعمت هایت بود؟

1 comment:

  1. عنوان ِ این نوشتار حرف نداره
    hal kerdom...
    LIKE! :D
    my weblog: http://1hooman.weebly.com/

    ReplyDelete