Wednesday, November 18, 2009

زنان نقاش...بخش 2


در ادامه مقاله و در بخش دوم از ننوشتن نام کامل منبع خودم پوزش می خواهم و نام کامل مقاله رو ذکر می کنم:دنیای بزرگ نقاشی خالی از زنان بزرگ ! نوشته خانم فریده لاشایی
(( نقاشی زن اهل وایمار لویز سایدلر در خاطراتش از مشکلاتی می نویسد که دوستش ماریا الن ریدر برای قبول شدن در مدرسه نقاشی داشته است.لانگر مدیر مدرسه نقاشی در مونیخ به هیچوجه اجازه ورود به ماریانا نمی داد تا بلاخره پس از ساعت ها گریه و زاری که ثابت کرد کر بودنش او را از هر فعالیت دیگری باز می دارد،دل مدیر نرم شد...
شوپنهاور می نویسد: از زن ها نمی توان انتظار دیگری داشت،اگر توجه کنیم که نخبه ترین آنها هرگز به استعداد واقعی و عمیق در هنر های زیبا دست نیافته است و اصولا هیچ اثری را که ارزش ماندگاری داشته باشد نتوانسته به جهان عرضه کند(مشابه این جمله رو یکی از آقایون کاریکاتوریست درباره زن ها می گفت زن اگه هزار تا تابلو هم بکشه تا زمانی که بچه ای نداشته باشه راضی و خوشحال نیست، هنر زن زاییدن انسانه نه زایش هنری- م) یکی از استثنائات اتفاقا ماری گیل هلمین- بنوا نقاش زن معاصر شوپنهاور است پ.در موزه لوور ((تکچهره یک زن سیاهپوست)) او را آویخته اند که آشکارا گویای کار یک نقاش حرفه ای تراز اول است.چرا آثار دیگری از او به چشک نمی خورد؟تاریخ نویسان هعنر به طرز شرم آوری از زنان نقاش و نقش این ((پدیده جانبی))کم نوشته اند.برای مثال درباره زنان هنرمند باستان کلا سکوت شده است و کوشیده اند که نقاشان زن گوتیک،رنسانس و باروک و رمانتیک را تا حد امکان در تاریکی نگه دارند.
هرودت تاریخ نگار مشهور از یک سنگ قبر لیدیایی نام می برد که بزرگترین اثر هنری دوران خود به شمار می آمد و عمدتا توسط زنان به وجود آمده بود. از دوران دیادون نام هنرمندان زنی باقیمانده که موزاییک معروف ((نبرد اسکندر مقدونی با داریوش سوم)) را ساخته اند.اثری که در اغلب کتاب های تاریخ هنر به چاپ می رسد.این موزاییک خود نسخه برداری از یک اثر نقاش زن یونانی به نام هلنا است که 330 پ.م فعال بوده است.در مورد نام زنان بر ستون های مقابر لیدیایی همان اندازه سکوت شده که نام بسیاری از ملکه های مصر قدیم.آری از دیرباز غیر قابل تشخیص شد تا خاطره حکومت زنان را به کلی از یاد ببرد.
بنیانگزار تاریخ هنر،وازاری، در وصف زنان هنرمند از تشریح کارهایشان خودداری نموده و در سطح یک مداح صرف باقی مانده استواو هم مثل دورر اینکه زنی بتواند چنین و چنان نقاشی کند را معجزه پنداشته است.
حتی برای تحقیق درباره زنان نقاش بایستی به مردان همعصرشان مراجعه نمود و از طریق آنها نام اینان را یافت.برای مثال درباره برت مریزو که همعصر مانه بوده نوشته شده:این نظر که مانه ابتدا از طریق او به نقاشی در هوای آزاد و رنگهای روشنتر امپرسیونیست ها راغب شد چندان دور از واقعیت نیست.اما به زودی تحت تاثیر مانه قرار گرفت که با تاثیر کرو در سال های 1875 تا 1876 مشخص می شود(توجه کنید که در فاصله یک سال – م)
درباره موریزو همچنان آمده است که مانه پرترههای فراوانی نقاشی کرد مثلا تکچهره مریزو،شاگردش.چه بسا اگر وی پرتره ای از موریزو نکشیده بود حتی نامی هم از وی به میان نمی آمد.))....

در ادامه قصد دارم در پست هاي آتي درباره هنر مدرن و تاثير زنان در اون بنويسم البته اين دفعه خودم مقاله رو مي نويسم و شايد از لحاظ سبک نوشتاري شبيه نوشته هاي خودم باشه(منظورم پست مدرنيستي و گاه عاميانه و پر کنايه هست)شايد هم نه و مشابه همين مقاله اخير.
در مورد اين پست و پست پيشين به دليل اينکه خيلي شمشيرم رو از رو بسته بودم پوزش مي خوام هدفم نوشتن مطلبي کوبنده يا مشغول کننده ذهن نبود مثل يک سياستمدار، هدفم پاسخي بود که مي خواستم به بسياري آقاي به ظاهر روشنفکر با کت و شلوار و کراوات و البته تفکرات ماقبل تاريخي بدم که با دلايل به ظاهر منطقي وجود هر هنر يا خلاقيتي رو در دنياي زنانه نفي مي کنن و اين نه داد و فرياد بلکه سنديه که بايد براي افرادي که مادر خودشون رو هم تحقير مي کنن ارائه داد.
در پايان بگم که کلا از لحن تند خودم در برخي از مطالبي که مي نويسم خوشم نمياد اما نمي دونم چرا آخرش خميشه همينطوري مي شه شايد چون با وبلاگ و کلا در مقوله بيان تعارف ندارم (خصوصا اگه مخاطبينم رو نبينم و چارچوب هاي جامعه دست و پاگيرم نباشه)
شب خوش

1 comment:

  1. مينو ممنون از اين دو نوشتار
    در بخش يك نوشته بودي خواهره كته با اينكه با استعدادتر بود چون اعتماد به نفس و شهرت طلب نبود شايد هنرمند حرفه اي نشد...!؟
    دقيقا در مملكت ما همين قضيه ست؛ يه سري چهارچوبا هست كه به عنوان اصل قبول كرديم و هميشه جلوش سكوت ميكنيم به قول تو؛ يه سري تفكرات ماقبل تاريخي كه بايد يه روزي ضد اينهمه سنت و فرهنگ غلط بلند شيم؛
    نوشتار كاملا برحق بود
    پست قبلي هم پاك كن راستي؛ فكر كنم سودي نداره؛ قلمه خودتو من بيشتر دوست دارم چون به قوله خودت كمي پست مدرنه؛ خشكو جدي نيست و منم كلا طنزم؛ نوشتارهاي جدي و خشك آدماي جدي رو ميپذيره؛
    در كل كنون با دندونه عقل و موبايل اين دو نوشتارو دنبال كردن و عالي بود؛ ايول؛ شبت خوش

    ReplyDelete